یکی از اتفاقات جالب، دیدارها و گفتگوی همکاران در وضوخانه و راهروها و بین دو نماز است. از دیالوگ های معمولی و مرسوم احوالپرسی و بده بِستان ها که آن ها هم در نوع خودش دنیایی دارد، به راحتی نمی شود گذشت. گفتگوهایی همراه با جدی و شوخی، طنز و هجو، حکایت از دیدگاه ها و نگاه های آدم ها به مسائل گوناگون پیرامونی شان دارد و راه شناخت ما را برای ارتباط و تعامل با آنان آسان تر می سازد.
اما درهمین فضای همدلی و همزبانی مومنان ، برای ناظری چون "من" قصه آنگاه جالب و شاید هم دردناک می شود که برخی از نمازگزاران تحصیل کرده و الگو ساز در یک نهاد فرهنگی، الفبای مکتب نماز را نمی دانند و یا شاید بدانند لیکن به آن پایبند نباشند.
و جالب اینجاست که همگان می دانیم نماز چه آثار و برکاتی برای مومنان دارد و باز هم آن را سبک می شماریم و ساده از کنارش می گذریم.
درپیاین بایستی اذان نمود که : برکسی پوشیده نیست که نماز دنیای دیگری نیز دارد که هرکسی به طور تمام و کمال راه به درک و شناخت آن دنیا ندارد.
القصه؛ به قول سهراب، چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.