ما وقتی نماز می خوانیم با کسی حرف می زنیم که بسیار بزرگ و با عظمت است طوری که بزرگی و عظمت او را نمی توانیم توصیف کنیم یا کسی را با او مقایسه کنیم و بگوییم بزرگی و مقامش مانند فلان شخص است .
به واقع بایستی بگویم در نماز ما با کسی صحبت می کنیم که از همه بزرگ تر و دانا تر و مهربانتر است طوری که هیچکس به دانایی توانا یی مهربانی وبزرگی او نمی رسد . اگر ما وقتی که می خواهیم نماز بخوانیم به یاد بزرگی و توانایی و مهربانی و قدرت خداوند بیفتیم و این نکات را برای خود یاد آوری کنیم از اینکه با او هم کلام می شویم در خود احساس بزرگی می کنیم و وقتی این ارتباط و صحبت را هر روز تکرار می کنیم و با توجه به او نیایش می کنیم بین ما و خدا انس و الفت و دوستی ایجاد می شود که این دوستی در تمام مراحل زندگی به درد ما می خورد چرا که خدا همه جا هست همیشه صدای مرا می شنود و همیشه درد مرا خوب می فهمد همیشه نسبت به من از همه حتی مادرم مهربان تر است حتی محبتی که مادرم به من داردرا خدا به او داده تا با من مهربان باشد و من در دنیا احساس تنهایی نکنم و با محبت او رشد پیدا کنم و عقل و شعور م به مرحله بالا تری برسد که بتوانم فکر کنم و بفهمم که همه این صحبت ها و محبت ها ی دیگری که به من می رسد ذره ای از محبت بی انتهای خداوند است زیرا اوست که همه ما را آفریده و محبت را در قلب های ما قرار داده است...